خطبه141
[141]
ومن كلام له عليه السلام
[في النهي عن سماع الغيبة وفي الفرق بين الحقّ والباطل]
أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ عَرَفَ مِنْ أَخِيهِ وَثِيقَةَ دِينٍ وَسَدَادَ طَرِيقٍ، فَلاَ يَسْمَعَنَّ فِيهِ أَقَاوِيلَ الرِّجَالِ،
أَمَا إِنَّهُ قَدْ يَرْمِي الرَّامِي، وَتُخْطِيءُ السِّهَامُ، وَيَحِيكُ الْكَلاَمُ، وَبَاطِلُ ذلِكَ يَبْورُ، وَاللهُ سَمِيعٌ وَشَهِيدٌ. أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ إِلاَّ أَرْبَعُ أَصَابِعَ.
فسئل عليه السلام عن معنى قوله هذا، فجمع أصابعه ووضعها بين أذنه وعينه ثمّ قال: الْبَاطِلُ أَنْ تَقُولَ سَمِعْتُ، وَالْحَقُّ أَنْ تَقُولَ رَأَيْتُ!
خطبه 141
ايها الناس من عرف من اخيه وثيقة دين و سداد طريق فلا يسمعن فيه اقاويل الرجال.
اما انه...
(اى مردم،هر كس درباره برادر مؤمن خود استحكام دينى و درستى راه را احرازكرده باشد، گوش به قال و مقال مردم درباره او ندهد...)
اگر مردم از آگاهى لازم درباره يكديگر برخوردار باشند،مزدبگيران تبليغات بىاساس وغرض ورزان نمىتوانند شخصيتهاى مبرا را لجن مال كنند.
يكى از اساسىترين وظائف مقامات تعليم و تربيت و ارشاد،همين است كه مردم جامعهرا از نظر اخلاقى چنان آماده كنند كه در مقابل امواج غيبتها و تهمتها و افتراها كه ازاغراض پليد خودكامگان سر مىكشند،مقاومتبورزند و نگذارند دامان پاك انسانها رالكهدار نمايند.و نهيب بر آنان بزنندكه
مخوان آلوده دامان هر كسى را كه دامان تا به دامان فرق دارد
با در نظر داشتن وضع ماشينى كه مردم را از تحصيل آگاهىهاى لازم و كافى دربارههمديگر، مخصوصا درباره شخصيتهاى بزرگ كه منشا اثر در جامعه مىباشند،مانع مىشود.
و با در نظر داشتن تخصصهاى محير العقول در فنون متنوع تبليغات در دو ميدانسمعى و بصرى كه موجب شده است گردانندگان جوامع دنيا در يك لحظه،درباره هرچه كه مىخواهند،فضاى جوامع را آماده پذيرش نمايند.اين اصلى كه امير المؤمنينعليه السلام در كلام مباركشان فرمودهاند،بايد بيش از پيش مورد دقت و عمل قراربگيرد.امروزه اهميت تاثير تبليغات بقدرى است كه مىتواند يك جامعه را از اين رو بهآن رو به گرداند،از كاهها كوهها بسازد و كوهها را تا حد كاهها كوچك كند.شايدبجرئتبتوان گفت كه امروزه خطر نابود كننده تبليغات خيلى بيش از كاربرد اسلحهكشنده مىباشد.لذا در مقابل چنين عامل خطرناك ساكت نشستن و مردم جامعه را بهحال خود رها كردن،بزرگترين خيانتبآن مردم است.
در آن موارد كه سخن احتمال صدق و كذب را دارد و ديدن،انسان را مستقيما در ارتباط باواقعيات مىگذارد،قطعى است كه ديدن ترجيح داردمنظور امير المؤمنين عليه السلام همين است كه در آن موارد كه سخن توانايى حكايتقطعى از واقعيات را ندارد ديدن با چشم اصالت دارد و مورد اعتماد است نه شنيدن.همهمىدانيم كه در شناساندن اصيلترين لازمه قضيه گفته شده است كه«القضية تحتملالصدق و الكذب» (قضيه احتمال صدق و كذب را دارد) مگر هنگامى كه سند سخن ازجهت ناقلان و دلالت آن بر مقصود،بقدرى قوى باشد كه هيچ احتمال خلاف واقع درآنچه را سخن ارائه مىدهد،در ميان نباشد،بديهى است كه در اين صورت سخن قابلاستناد بوده و ميتوان به آن اعتماد نمود.بهمين جهتبوده است كه همواره نقل متواتريك قضيه هر اندازه بيشتر باشد،اطمينان بخشتر و مورد اعتماد عالىتر مىباشد.