بررسي روايات معارض اهل سنت / بررسي حديث «اقتداي به شيخين»
بررسي روايات معارض اهل سنت / 5- بررسي حديث «اقتداي به شيخين»
يکي از احاديثي را که متکلمين اهل سنت در مبحث امامت و خلافت شيخين و نيز فقها و علماي اخلاق آنان براي حجيّت سيره شيخين به آن استدلال کردهاند حديث «اقتدا به شيخين» است. ميرسيد شريف جرجاني در «شرح مواقف» ميگويد: «اين نصوصي که به آنها براي امامت عليعليه السلام تمسک کردهاند با نصوصي که دلالت بر امامت ابوبکر دارد معارض است. آنگاه از جمله نصوص را حديث «اقتداي به شيخين» معرفي ميکند. و نيز تفتازاني در «شرح مقاصد» به اين حديث بر افضليت ابوبکر بر ديگران استدلال کرده است. لذا جا دارد که درباره سند دلالت اين حديث بحث نماييم.
-
>متن حديث
-
>راويان حديث از صحابه
-
>تضعيف حديث نزد بزرگان اهل سنت
-
>نقد دلالت حديث
متن حديث
احمد بن حنبل به سند خود از حذيفه نقل کرده که پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «اقتدوا باللذين من بعدي ابي بکر و عمر»؛ به دو نفري که بعد از من ميآيند يعني ابوبکر و عمر اقتدا کنيد.
ترمذي به سند خود از ابن مسعود نقل کرده که پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «اقتدوا باللذين من بعدي من اصحابي ابوبکر و عمر، و اهتدوا بهدي عمار، و تمسّکوا بعهد ابن مسعود»؛ به دو نفر از اصحابم که بعد از من ميآيند يعني ابوبکر و عمر اقتدا کنيد، و به راهنمايي عمار هدايت يابيد، و به عهد ابن مسعود تمسک کنيد.
راويان حديث از صحابه
حديث «اقتداي به شيخين» از احاديث مشهور نزد اهل سنت است که صحابه با سندهاي بسيار نقل کردهاند، ولي بخاري و مسلم به طور مطلق آن را در صحيح خود نياوردهاند، و ميدانيم که عدهاي از علماي اهل سنت تنها از طريق حذيفه و عبداللَّه بن مسعود نقل شده است. و لذا گرچه ما به بررسي روايات صحابه در نقل اين مضمون ميپردازيم، ولي بيشتر اهتمام ما به حديث حذيفه و ابن مسعود است. کساني که از صحابه اين متن را نقل کردهاند عبارتند از:
1 - حذيفة بن يمان
2 - عبداللَّه بن مسعود
3 - ابوالدرداء
4 - انس بن مالک
5 - عبداللَّه بن عمر
6 - جدّه عبداللَّه بن ابي الهذيل.
اينک به بررسي سند هر يک از اين روايات ميپردازيم.
-
حديث حذيفه
حديث حذيفه را احمد بن حنبل، ترمذي، ابن ماجه و حاکم نيشابوري و ابن حازم نقل کردهاند که پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «اقتدوا باللذين من بعدي ابي بکر و عمر»؛ «اقتدا کنيد به کساني که بعد از من خواهند آمد يعني ابوبکر و عمر.»
ولي اين روايت حذيفه که از مشهورترين طرق اين حديث است از جهاتي داراي اشکال است.
اولاً: تمام سندهاي آن به عبدالملک بن عمير بازميگردد که مردي مدلّس و جدّاً ضعيف و کثير الغلط و جدّاً مضطر الحديث است.
احمد بن حنبل درباره او ميگويد: «او با کمي روايت مضطرب الحديث است و ما براي او کمتر از پانصد روايت مشاهده کردهايم که در بيشتر آنها اشتباه کرده است». و لذا اسحاق بن منصور ميگويد: احمد بن حنبل او را جدّاً تضعيف کرده است. ذهبي ميگويد: ابن جوزي او را جرح کرده و توثيقي براي او نياورده است و سمعاني و ابن حجر عسقلاني او را مدلّس دانسته است.
عبدالملک بن عمير همان شخصي است که سر فرستاده امام حسينعليه السلام به کوفه عبداللَّه بن يقطر يا قيس بن مسهّر صيداوي را از تن جدا کرد، هنگامي که او را به امر ابن زياد از بالاي قصر به پايين انداختند در حالي که در بدن او رمقي بود. و هنگامي که برخي بر او اعتراض کردند در جواب گفت: خواستم تا او را راحت کنم.
ثانياً: عبدالملک بن عميراين حديث را از ربعي بن حراش نقل کرده و ربعي از حذيفة بن يمان اين حديث را نشنيده است. و اين مطلبي است که مناوي آن را ذکر کرده است.
ثالثاً: در سند روايت ابن حزم، سالم بن علاء مرادي واقع است که خود ابن حزم بعد از روايت، حديث او را تضعيف کرده است. و ذهبي ميگويد: «ابن معين و نسائي او را تضعيف کردهاند». و نيز ابوالجارود او را تضعيف کرده است.
و نيز در سند آن عمرو بن هرم واقع شده که قطّان او را تضعيف کرده است.
و نيز وکيع بن جرّاح در سند آن است که مورد قدح واقع شده است.
و در بيشتر طرق حديث «مولي ربعي بن حراش» واقع شده که به نصّ ابن حزم مجهول ميباشد. و در برخي سندها چنين آمده است: «هلال مولي ربعي» که او نيز به تصريح ابن حزم مجهول است .
-
حديث ابن مسعود
حديث ابن مسعود را ترمذي و حاکم نيشابوري نقل کرده است. ولي اين سند نيز خالي از اشکال نيست؛ زيرا:
اولاً: ترمذي تصريح به غرابت آن کرده است. او بعد از نقل اين حديث ميگويد: «اين حديثي غريب از اين وجه از حديث ابن مسعود است، و نميشناسيم آن را مگر از حديث يحيي بن سلمة بن کهيل، و يحيي بن سلمة در حديث تضعيف شده است» .
ثانياً: همانگونه که ترمذي اشاره کرده يحيي بن سلمة بن کهيل شخصي ضعيف و متروک و منکرالحديث بوده و چيزي به حساب نيامده است. مقدسي ميگويد: ابن معين او را تضعيف کرده است. ابوحاتم ميگويد: او قوي به حساب نميآيد. بخاري گفته: در حديث او مضامين منکر وجود دارد. و نسائي او را غير ثقه معرفي کرده است. و ترمذي ميگويد: او ضعيف است.
ذهبي ميگويد:او ضعيف است. و ابن حجر ميگويد: «ابن حبّان نيز او را در جمله ضعفا به حساب آورده و گفته: او جدّاً منکر الحديث است و به احاديث او احتجاج نميشوئد. نسائي در «الکني» گفته او متروک الحديث است. و ابن نمير گفته: او از جمله کساني نيست که حديثش نوشته شود. و دارقطني او را گاهي متروک و گاهي ضعيف معرفي نموده است. و عجلي ميگويد: او ضعيف است .
ثالثاً: در سند آن اسماعيل بن يحيي بن سلمه وجود دارد که قبلاً اشاره به ضعف او در حديث کرديم.
رابعاً: در سند آن ابراهيم بن اسماعيل بن يحيي وجود دارد که متروک الحديث و ضعيف و مدلّس معرفي شده است. عقيلي از مطيّن نقل کرده که ابن نمير از حديث او راضي نبوده و او را تضعيف ميکرده است. و گفته: او احاديث منکري را روايت کرده است.
-
حديث ابي الدرداء
حديث ابي الدرداء را ابن حجر مکي از طبراني نقل کرده است. ولي اين حديث نيز خالي از اشکال نيست؛ زيرا:
اولاً: ابن حجر هيثمي بعد از نقل اين حديث از طبراني ميگويد: «در سند اين حديث کساني وجود دارند که من آنان را نميشناسم .
ثانياً: به مجرد وجود يک حديث در معاجم طبراني «المعجم الکبير»، «المعجم المتوسط» و «المعجم الصغير» نميتوان حکم به صحت آن نمود، بلکه احتياج به بررسي سندي دارد که اين حديث از صحت سند برخوردار نيست.
ثالثاً: در حديث صحيح از ابوالدرداء رسيده که مادرش ميگويد: روزي ابوالدرداء در حالي که غضبناک بود بر من وارد شد، به او گفتم: چه چيزي شما را غضبناک کرده است؟ گفت: به خدا سوگند! از امر محمّدصلي الله عليه وآله چيزي نميشناسم جز آنکه همه آنان نماز به جاي ميآورند.
اگر ابوالدرداء حديث اقتداي به ابوبکر و عمر را شنيده بود هرگز نبايد چنين ميگفت!!
-
حديث انس بن مالک
جلالالدين سيوطي در کتاب «الجامع الصغير» حديث «امر به اقتداي به شيخين» را نقل کرده است آنگاه ميگويد: «ترمذي آن را از ابن مسعود و روياني از حذيفه و ابن عدي در «الکامل» از انس نقل کردهاند»
پاسخ:
اولاً: همانگونه که اشاره شد حديث ابن مسعود مورد تضعيف خود ترمذي نيز واقع شده است.
ثانياً: حديث حذيفه نيز قبلاً با تمام طرقش مورد تضعيف قرار گرفت.
ثالثاً: ابن عدي در «الکامل» گرچه اين متن را با سندهاي مختلف نقل کرده است. ولي در تمام سندهاي آن مسلم بن صالح، از حمّاد بن دليل، از عمر بن نافع از عمرو بن هرم وجود دارد که تمام آنان ضعيف الحديث ميباشد. خصوصاً آنکه مسلم بن صالح مجهول است
-
حديث عبدالله بن عمر
حديث «اقتداي به شيخين» را ذهبي از احمد بن صليح، از ذيالنون مصري، از مالک از نافع از ابن عمر نقل کرده است، وي بعد از نقل آن ميگويد: «اين حديث، غلطي است از احمد که بر آن اعتماد نميشود».
و در جايي ديگر ميگويد: «اين حديث اصلي از روايت مالک ندارد» .
ابن حجر نيز اين حديث را از ابن عمر نقل کرده ولي از عقيلي نقل ميکند که او بعد از تخريج آن گفته: اين حديث منکري است که اصلي بر آن نيست.
از عبارات ذهبي و ابن حجر و ديگران استفاده ميشود که حديث عبداللَّه بن عمر به تمام طرقش باطل است.
-
حديث جده عبدالله بن ابي الهذيل
ابن حزم گرچه اين مضمون را در کتاب «الاحکام في اصول الاحکام» نقل کرده ولي خود بعد از نقل آن ميگويد: «و اما روايت (اقتدوا بالذين من بعدي ابي بکر و عمر...) حديثي غيرصحيح است؛ زيرا از مولي ربعي مجهول و از مفضّل ضبّي نقل شده که حجّت نيست...».
تضعيف حديث نزد بزرگان اهل سنت
بعد از تضعيف حديث «اقتداي به شيخين» نصوص عبارات علماي اهل سنت را درباره اين حديث ذکر ميکنيم تا خوانندگان محترم بيشتر پي به جعل و عدم صحت آن ببرند.
1 - ابوحاتم رازي
مناوي در شرح «جامع الصغير» سيوطي بعد از نقل اين حديث ميگويد: «ابوحاتم اين حديث را تضعيف کرده است...».
2 - ابوعيسي ترمذي
همانگونه که قبلاً اشاره شد ترمذي بعد از نقل اين حديث آن را به جهت وجود يحيي بن سلمه در سندش تضعيف ميکند.
3 - ابوبکر بزّار
مناوي بعد از نقل اين حديث ميگويد: «بزّار همانند ابن حزم اين حديث را صحيح نميداند».
4 - ابوجعفر عقيلي
او بعد از نقل اين حديث در کتاب «الضعفاءالکبير» ميگويد: «اين حديث منکري است که اصلي براي آن از حديث مالک نيست».
5 - ابوبکر نقّاش
ذهبي بعد از نقل اين روايت در ترجمه احمد بن محمّد بن غالب باهلي ميگويد: «ابوبکر نقّاش آن را واهي ميداند» .
ابن عديّ اين حديث را از انس بن مالک در ترجمه حمّاد بن دليل در ترجمه ضعفا آورده است.
7 - ابوالحسن دارقطني
او بعد از نقل حديث به سندش از عمري ميگويد: «اين حديث ثابت نميباشد و عمري که در سند آن واقع شده ضعيف است».
8 - ابن حزم اندلسي
او ميگويد: «اما روايت (اقتدوا باللذين من بعدي...) حديثي غيرصحيح است؛ زيرا از مولي ربعي مجهول و از مفضّل ضبّي غيرحجّت رسيده است».
9 - شمسالدين ذهبي
او بعد از نقل حديث ميگويد: «اين حديث غلط است و احمد مورد اعتماد نيست».
10 - نورالدين هيثمي
او بعد از نقل اين حديث از طبراني ميگويد: «در سند آن افرادي قرار دارند که من آنها را نميشناسم».
11 - ابن حجر عسقلاني
او همانند ذهبي اين حديث را در چند مورد تضعيف و ابطال کرده است. او در ترجمه احمد بن صليح بعد از نقل اين حديث ميگويد: «اين حديث غلط است و احمد مورد اعتماد نيست»
او از جمله احاديث جعلي احمد جرجاني را حديث «اقتدوا بالذين من بعدي ابي بکر و عمر» دانسته و آن را باطل معرفي کرده است.
نقد دلالت حديث
اين حديث گرچه در ابواب مختلف مورد استدلال علماي اهل سنت قرار گرفته است ولي غير از مشکل سندي که دارد از حيث متن و دلالت نيز خالي از اشکال نيست؛ زيرا:
1 - اکثر علماي اهل سنت قائل به عدم حجيّت اجماع ابوبکر و عمر هستند.
2 - و نيز اکثر آنان معتقدند که پيامبرصلي الله عليه وآله تصريح بر خلافت کسي براي بعد از خودش نکرده است.
3 - ابوبکر و عمر در بسياري از احکام و افعال با يکديگر اختلاف داشتهاند و متابعت دو نفر که با هم مختلف بودهاند متعذّر و غيرممکن است. از باب نمونه: ابوبکر قائل به جواز متعه و عمر آن را تحريم کرده است و...
4 - معروف از ابوبکر و عمر آن است که نسبت به بسياري از مسائل و احکام اسلامي جاهل بودهاند آيا ممکن است که پيامبرصلي الله عليه وآله با اين حال امر به اقتداي به آن دو نمايد.
5 - اين حديث با اين تعبير که امر به اقتداي مطلق به شيخين است دلالت بر عصمت آن دو و عدم جواز خطا دارد در حالي که کسي هرگز چنين ادعايي درباره آن دو ندارد.
6 - اگر چنين حديثي از پيامبرصلي الله عليه وآله صادر شده بود بايد خود ابوبکر در روز سقيفه براي حقانيت خود در مقابل انصار به آن استدلال ميکرد، در حالي که هيچ شاهد حديثي و تاريخي بر آن وجود ندارد، بلکه آنچه که در تاريخ ذکر شده اينکه ابوبکر خطاب به حاضرين گفت: «با هر يک از اين دو نفر يعني ابوعبيده و عمر بن خطاب که خواستيد بيعت کنيد». و حتي به ابوعبيده جرّاح خطاب کرد و گفت: دستت را بده تا با تو بيعت کنم .
7 - چون ابوبکر به خلافت رسيد گفت: «اقيلوني، اقيلوني، فلست بخيرکم و عليّ فيکم»؛ مرا از خلافت عزل کنيد، مرا از خلافت عزل کنيد؛ زيرا من بهترين شما نيستم در حالي که علي در بين شماست.
8 - و چون هنگام وفات او شد گفت: «وددت انّي سألت رسول اللَّه لمن هذا الامر، فلاينازعه احد، وددت انّي کنت سألت: هل للأنصار في هذا الامر نصيب»؛ . دوست داشتم که از رسول خداصلي الله عليه وآله سؤال ميکردم که اين امر (خلافت) براي کيست تا کسي در آن نزاع نکند. دوست داشتم که سؤال ميکردم: آيا براي انصار نيز در اين امر نصيبي است؟
9 - عمر درباره خلافت ابوبکر ميگفت: «کانت بيعة ابي بکر فلتة وقي المسلمين شرّها...»؛ . بيعت با ابوبکر امري بدون رويّه و تأمّل بود، خداوند مسلمانان را از شرّ آن نگه داشت....
با اين وجود اگر حديث «اقتداي به شيخين» از پيامبرصلي الله عليه وآله رسيده بود چه جاي اين گونه مطالب از زبان آن دو بود؟!